تاریخ انتشار: 1399 آبان
تئوری ایستگاه اتوبوس هلسینکی زندگی شما را تغییر می دهد
تئوری ایستگاه اتوبوس هلسینکی برای اولین بار در سخنرانی «آرنو رافائل مینکینن» عکاس فنلادی-آمریکایی مطرح شد.
آرنو رافائل بعدها در مصاحبه ای گفته است: «در آن جشن فارغ التحصیلی فقط می خواستم دانشجویانم را به زندگی و باورهای خودشان مطمئن کنم. چون آنها باید بتوانند در مورد شغل خود مثبت بیاندیشند و از مسیر خارج نشوند. تئوری ایستگاه اتوبوس هلسینکی زندگی من را نجات داد.» با این حال طولی نکشید که متن این سخنرانی در مجلات بسیاری منتشر شد.
تئوری ایستگاه اتوبوس هلسینکی، ساده و در عین حال درخشان
رافائل در ابتدای سخنرانی خود از دانشجویان خواست همگی در اتوبوس های خود باقی بمانند و برای توضیح حرف خود از یک استعاره ساده و روان (تئوری ایستگاه اتوبوس هلسینکی) استفاده کرد. او در سخنرانی نسبتا کوتاه خود داستان تئوری ایستگاه اتوبوس هلسینکی را با مثال عکاسی برای دانشجویان فارغ التحصیل توضیح داد. اما این تئوری به سرعت به رشته های دیگر اشاعه داده و در نهایت به یک سبک زندگی تبدیل شد. او گفت:
«دوستان امروز قصد دارم از تئوری ایستگاه اتوبوس هلسینکی برای شما صحبت کنم. تصور کنید که شما در ایستگاه اتوبوس هلسینکی ایستاده اید و قرار است به سمت یک مقصد مشخص سفر کنید. می خواهم بدانید مهم ترین کاری که بعد از سوار شدن به اتوبوس انجام می دهید، این است که در اتوبوس خود باقی بمانید و از آن پیاده نشوید! لطفا دوباره به ایستگاه اتوبوس هلسینکی بازنگردید! تئوری ایستگاه اتوبوس هلسینکی دقیقا همین است!
در ایستگاه هلسینکی چند سکو قرار گرفته است که هرکدام برای یکی از اتوبوس های خطوط مختلف مسافر می گیرد. فرض کنید هر کدام از این اتوبوس ها در ایستگاه های مختلفی هم متوقف می شوند. هر ایستگاه اتوبوس را نشان دهنده یک سال از زندگی در نظر بگیرید. این یعنی ایستگاه سوم نشان دهنده سومین سال عکاسی شماست و این یعنی شما سه سال است که به طور مثال عکاسی طبیعت را دنبال کرده اید. در این مدت بسیار هیجان زده بودید، روی عکس های خود کار کرده اید و از سایر همکلاسی های خود در زمینه عکاسی طبیعت جلوتر هستید. اما هنگامی که نمونه کارهای خود را به مسئول موزه هنرهای زیبا در بوستون نشان می دهید، او از شما می پرسد: «ببینم با عکس های هنرمندان دیگه ای که دقیقا شبیه به همین کارهای توئه، آشنایی؟! اون ها رو دیدی؟!». حتی چند نفر را برای شما اسم می برد. درست همین جاست که باید تئوری ایستگاه اتوبوس هلسینکی را باور کنید. شما باید بدانید این تنها یک سوال است. فقط یک سوال ساده که می تواند قلب شما را به اعماق پوتینی که در پا دارید، منتقل کند. یخ می کنید. اعتماد به نفستان در لحظه به قعر جدول رفته و پشت گوش هایتان داغ می شود. انگار در یک لحظه متوجه می شوید که سه سال کار کردن شما، همان سه سالی که دیگر هرگز نمی توانید آن را پس بگیرید، کاملا هدر رفته است. انگار که شما تئوری ایستگاه اتوبوس هلسینکی را نمی شناسید!
حالا چه کار می کنید؟! احتمالا مستقیم به سمت ایستگاه اتوبوس هلسینکی می روید. سوار اتوبوس دیگری می شوید و سفری جدید را آغاز می کنید. یک مسیر کاملا جدید را آغاز می کنید، یک مسیر عکاسی متفاوت! مثلا به جای عکاسی طبیعت، سراغ پرتره می روید. سه سال دیگر (سه ایستگاه دیگر) را طی می کنید. حالا شش سال است که شما فارغ التحصیل شده اید و در این مدت همواره برای کارتان تلاش کرده اید. اما فقط به اندازه سه سال عکس برای نمایش دادن دارید. تقریبا مطمئن هستید که این بار موفقیت از آن شماست. اما ناگهان به کمک یک دوست متوجه می شوید این سبک از پرتره را عکاس مشهور دیگری نیز سال هاست که دنبال می کند. اینجای کار احتمالا احساس می کنید به پایان نقطه کاری خود رسیده اید. چون تئوری ایستگاه اتوبوس هلسینکی را باور ندارید! شاید حتی این جملات را پیش خودتان تکرار کنید: «چرا من تو هیچ کاری موفق نمی شم؟!.... خسته شدم از بس کار کردم و نتیجه نگرفتم!... شاید استعداد ندارم....». اگر خیلی قوی باشید، دوباره به ایستگاه بر می گردید تا مسیر جدیدی را آغاز کنید. اما این شرایط برای شما بارها و بارها ادامه پیدا می کند. مشکل چیست؟! چرا با وجود تمام زحماتتان به نتیجه نمی رسید؟! چون شما تئوری ایستگاه اتوبوس هلسینکی را نپذیرفتید.
دوستان عزیز من! شما به ماندن در اتوبوس خود عادت ندارید! شما هر بار به ایستگاه اتوبوس هلسینکی بر می گردید. مرتب از اتوبوسی که بر آن سوار شده اید، پیاده می شوید. چون مدام فراموش می کنید که باید در اتوبوس خود بمانید. تصور کنید به جای همه این کارها در اتوبوس اولیه خود می ماندید: احتمالا رفته رفته مردم دیدگاه متفاوت شما در عکاسی را درک می کردند. کار شما امضای خودش را پیدا می کرد. آن قدر متمایز می شد که رفته رفته دنبال کنندگان عکس با دیدن عکس های شما متوجه می شدند که خالق این اثر شمایید. زمان و ادامه دادن در یک مسیر ثابت شما را روز به روز بر کارتان مسلط تر می کرد. تمام تئوری ایستگاه اتوبوس هلسینکی همین است.
دوستان من! اتوبوس هایی که از ایستگاه اتوبوس هلسینکی خارج می شوند، به سمت مقصد خاص خود حرکت می کنند. اتوبوس 33 به سمت شمال می رود، اتوبوس 19 به جنوب غربی. برای مدتی شاید اتوبوس 21 و 71 هم مسیر شوند، اما آنها نیز از هم جدا خواهند شد و این جدایی است که همه تفاوت را ایجاد می کند. همین جدایی است که شروع به ایجاد تفاوت می کند. تفاوتی در کار یک عکاس که شما بسیار تحسینش می کنید در پذیرش تئوری ایستگاه اتوبوس هلسینکی است.
من از شما می خواهم که در اتوبوس خود بمانید! مسیر را عوض نکنید و از آن پیاده نشوید؛ چون ناگهان روزی کار شما مورد توجه قرار می گیرد. فقط در این صورت است که شما می توانید تفاوت بین کار خود و آنچه در آن تأثیر گذاشته اید را بیشتر کنید. دیدگاه شما وسیع می شود. در گذر سال ها تجربه شما بیشتر خواهد شد. طولی نمی کشد که منتقدان شیفته آثارتان می شوند؛ نه فقط به خاطر آنچه کار شما را از دیگر عکاسان جدا می کند، بلکه با توجه به کاری که از ابتدا شروع کردید و ادامه دادید. به این فکر کنید: «کاری که ممکن است بیست سال پیش انجام داده باشید، می تواند امروز قابل تحسین و کاملاً ارزشمند شناخته شود.»... اینجاست که شما اثر خود را گذاشته اید. چون تئوری ایستگاه اتوبوس هلسینکی. از شما یک متخصص می سازد. سرانجام روزی هم اتوبوس شما متوقف خواهد شد؛ این زمان می تواند پایان زندگی کاری، بازنشستگی یا مرگ شما باشد؛ اما اثر شما در دنیا برای همیشه باقی خواهد ماند: تمام تلاش هایتان، تقلیدهایتان، موفقیت و شکست هایتان، اوج ها و پستی هایتان و ... چون شما روزی تصمیم گرفتید که در اتوبوس بمانید! تئوری ایستگاه اتوبوس هلسینکی لعنتی شما را نجات داده است.
در مسیر کارتان بدانید که همه ما می توانیم مسافر یک اتوبوس انتخابی باشیم. بپذیرید که انتقاد و مقایسه به شما در پیشرفت کمک می کند. بدانید که باید از انرژی خود برای بهبود سوخت در این مسیر استفاده کنید. همسفر هم برای خودتان انتخاب کنید. هرگز تسلیم نشوید و در کنار همه این ها به یاد داشته باشید که سختی کار شما گذراندن ساعات طولانی عمرتان نیست، بلکه همه سختی این است که از اتوبوس پیاده نشوید. انتخاب تئوری ایستگاه اتوبوس هلسینکی اولین قدم است. ماندن در اتوبوس برای مسافت طولانی و در آغوش گرفتن چالش ها بعد از آن پیش می آید. بنابراین لطفا در اتوبوس بمانید. لطفا در آن اتوبوس لعنتی باقی بمانید!»
یکی از عکس های بسیار مشهور آرنو رافائل