خانه ها را بتکانید که نوروز آمد

خانه ها را بتکانید که نوروز آمد

زمان مطالعه: 15 دقیقه

تاریخ انتشار: 1397 اسفند


خانه ها را بتکانید که نوروز آمد

خانه‌تکانی یا جاروبندان یکی از رسم های کهن نوروزی است که همه شما با آن آشنا هستید؛ شاید دل خوشی هم از آن نداشته باشید. شاید همین نیمه اسفند که می رسد، دلتان پر از غم و اندوه شود که :«واااای ... بازم خونه تکونی!!!». راست هم می گویید. اما اصلا می دانید این رسم دیرینه از کجا به ما رسیده است؟! اصلا چرا انقدر به آن پایبند هستیم؟!

 

 نوروز ، آیین ، خانه تکانی ، خونه تکونی ، جاروبندان ، اهریمن ، باستان ، تحویل سال

 

مساله اساسی آن است که واقعا خانه تکانی همین بلای امروزی است؟! همین که ما هر سال بر سر خودمان می آوریم؟! شستن و سابیدن به سبکی جان فرسا و دستِ آخر نشستن بر سر سفره هفت سین با درد عمیقی در مچ دست؟! نه. این جور وقت ها همیشه به این فکر کنید که مردم دنیای باستان، برای هر سنتی فلسفه ای داشتند. فلسفه ای با نتیجه ای غیر از بدن درد! راستی اگر فکر می کنید آیین خانه تکانی فقط در ایران وجود دارد، سخت در اشتباهید. مردم در تاجیکستان، افغانستان و آذربایجان هم به خانه تکانی قبل از نوروز اعتقاد دارند. بسیاری از ایران شناسان می گویند اعتقاد به خانه تکانی از یک ذهنیت باستانی به ما رسیده است: فروردین ماه «فروهر»هاست و آنها در آستانه فروردین به خانه بازمی‌گردند و اگر خانه را پاکیزه ببینند، شاد می شوند؛ و این شادی فروهرهاست که موجب شادی یک سال آینده خانواده خواهد شد.

برخی پژوهشگران، خانه تکانی را از دستورات آئین زرتشت می دانند. آنها معتقدند ایرانیان قدیم بر این باور بودند که شیاطین، پلیدی و اهریمن ها در گوشه های تاریک و دور از دسترس خانه لانه می کنند و باید آنها را بیرون کرد. از این رو برای زدودن آلودگی و سیاهی و بیرون کردن پلشتی‌ها از فضای خانه، گرد و غبار را از هر گوشه خانه پاک می‌کردند. مردم لباس های مختص بهار و تابستان را از صندوق ها بیرون می آوردند و همراه رختخواب ها در آفتاب پهن می کردند. ایرانیان باستان آفتاب را شیطان‌کُش می دانستند.

آنچه تاریخ به ما نشان می دهد، اهمیت دادن فوق العاده ایرانیان عهد باستان به نظام خانواده است. جشن ها همه به صورت خانوادگی برگزار می شدند. نوروز هم یکی از همین جشن هاست. راستش را بخواهید به همان اندازه که پاکیزگی اهمیت داشته ، پاکی روان هم مساله ویژه ای بوده است. ایرانیان باستانی هرگز برای جاروبندان تنها اقدام نمی کردند! این یعنی تمام افراد خانواده طی یک شبانه روز به تمییز کردن خانه هایشان می پرداختند. از همین جمله کوتاه یک نتیجه دیگر هم می شود گرفت. فرصت خانه تکانی از اول بهمن تا لحظه سال تحویل نبوده است؛ بلکه در یک شبانه روز قبل از نوروز خانواده ها خانه ها را تکان می دادند. این کار کمک می کرد روحیه کار گروهی میان افراد خانواده هم بیشتر شود. اما تا امروز از خودتان پرسیده اید چرا می گوییم خانه تکانی؟! مثلا چرا نمی گوییم خانه تمییزی یا چیزی دیگر؟! خانه تکانی باستانی، منحصر به چوب زدن قالی ها، مرتب کردن لباس ها و محل طبخ، گرفتن خاک پشتی ها و ... بوده است. به تصویرش که فکر کنید، تکان را حس می کنید.

جواد انصافی، پژوهشگر، در کتاب «نوید بهار» می گوید: «از دیگر رسوم کهن ایرانیان در نوروز، غبارروبی و گردگیری از در و دیوار خانه و اسباب آن بود. حتی در برخی روستاها برای زدودن غبار و خاک، در و دیوار خانه های خود را با دوغاب سفید می‌ کردند تا همه جا نو شود. دور انداختن اشیای کهنه و فرسوده، شکستن کاسه‌ها و کوزه های سفالیِ کهنه نیز از دیگر کارهایی بود که مردم در این ایام انجام می‌دادند که امروزه ثابت شده است، شکستگی ها محل تجمع میکروب ها هستند. در حقیقت خانه‌تکانی نظافت و بهداشت فردی و بهداشت عمومی است...».

اقوام از خانه تکانی چه می گویند؟!

نزدیک رشت، در روستایی که بوی عید جانش را پر کرده است، مهمان عمو سهراب و همسرش، در کافه ای کلبه مانند، چای می نوشیم. چای ایرانی، با آن عطر لاهیجانی و درست و حسابی اش حال و روز پاهایمان را که از سفر خسته بودند، شاد و شنگول کرده. عمو سهراب می گوید: « خانه را همه با هم تمییز می کردیم. دو شب قبل از چهارشنبه سوری. آخه اون وقت می گفتن مرده ها چهارشنبه سوری که می شه میان و به خونه خودشون سر می زنن... واسه همین باید خونه رو تمییز می کردی که روح اونا غمگین نشه.». یاد قصه فروهرها می افتم. همسر عموسهراب که کمرش بیشتر از سن و سالش خم شده، روی میز کلوچه داغ می گذارد. اسمش را می پرسم. می گوید: «اَگُرده». بوی اگرده دلم را خوش و منظره سبز رو به رو و آن نسیم دمِ نوروز شمال حال و روزم را رویایی کرده. می پرسم: «شهین خانوم شما چی یادت میاد از خونه تکونی؟!». گره دستمال قرمز کمرش را سفت می کند و کنارم روی صندلی چوبی می نشیند: «مادرم همیشه برای روز خونه تکونی یه غذای آش مانند بار می ذاشت. فرش ها رو از بند آویزون می کردیم و پدرم با چوب بهشون می کوبید. بعد نوبت پشتی ها بود. مادرم برامون قصه هم تعریف می کرد. اون زمان ها دم نوروز هنوزم برف بود اینجا. خوش می گذشت. جای وسایل خونه رو تغییر می دادیم و بعدش تا چند ماه به نظرمون میومد به به چه خونه ای شد...». خنده امانش را می برد. یادم می آید که جایی خوانده بودم مردم باستان به تغییر اهمیت می دادند. آن مفهوم عجیب فِنگ شویی که امروز برگرفته از چین می دانیمش، در تمام خانه های باستانی جای خودش را داشته است. خیال کن وقتی که جهان و طبیعت دارند با یک تغییر و چرخش نو می شوند و تو خانه ات را نو می کنی! چه ترکیب زیبایی ست از تعامل انسان و طبیعت. نه؟!

از شمال که بگذریم، خیلی غرب تر، سراغ خانه تکانی را از قدیمی های خرم آبادی می شود گرفت. حاجیه سلطان در این نوروز 92 ساله می شود. لهجه اش غلیظ و دوست داشتنی ست. برایم از خانه تکانی خانه پدری اش می گوید: « همه چیز رو از خونه می آوردیم توی حیاط و بعد جارو می کردیم و گرد می گرفتیم و دوباره می چیدیم. مادرم تشت آب می ذاشت و هر کس لباس های خودش رو چنگ می زد. مردها هم کمک می کردند، مثل الان نبود که...». خنده ام را که می بیند یک «ولله به خدا» هم به آخر جمله اش اضافه می کند. می پرسم: «وقتی ازدواج کردی هم همین کارها را می کردی؟! ». چشم هایش را ریز می کند و فکرش را جمع می کند: « مادرم توی تشت مسی برامون ناشتایی می فرستاد صبح خونه تکونی... مادر بود دیگه ... دل نداشت ما کار کنیم... تا خواهرم ازدواج نکرده بود، اونم می فرستاد کمک... زمان ما قالی شستن هم رسم شد... قبلش فقط خاک می گرفتیم...». خانه حاجیه سلطان را امسال مینا و مهتاب –نوه هایش- خانه تکانی کرده اند.

 

توصیه کلون: خانه را یک طوری بتکانید که استخوان درد نگیرید!