تاریخ انتشار: 1397 آبان
زن در فیلم «زیر سقف دودی»
فیلم زیر سقف دودی داستان زنی به نام شیرین است که در زندگی خانوادگی خودش (با همسر و پسرش) دچار مشکل شده است. شیرین برای پیدا کردن راه نجات این زندگی و ارتباط خراب شده، با بحران مواجه است و تمام تلاشش را هم در این زمینه به کار می گیرد، ولی تلاش مجددش برای برون رفت از بحران او را با چالش جدیدی رو به رو می کند.
زیر سقف دودی در زمان اکران با استقبال مخاطبان بسیاری رو به رو شد؛ هرچند که منتقدان درباره آن گفته اند: «در قیاس با سایر آثار موجود در کارنامه سینمایی پوران درخشنده، فیلمی متوسط است...». با این حال دغدغه پرداخت به مسائل زنان برای درخشنده به عنوان یک فیلمسازِ اجتماعی، خودش را در تک تک اجزای فیلم نشان می دهد. نمادهایی که چه در روایت و چه در تصویر برای ساخت و پرداخت شخصیت شیرین به کار گرفته شده اند، یک زن خانه دار ایرانی را با بحران و عصیانِ تغییر نشان می دهد.
زیر سقف دودی می خواهد یکی از رایج ترین و حساس ترین معضلات اجتماعی زنان را در جامعه مدرن ایران بررسی کند: «طلاق عاطفی». واکاوی رابطه به گِل نشسته یک زن و مرد، زندگی عاطفی مرد با یک زنِ جوانِ دیگر، بحران های جوانی یک پسر در این خانه بی توجه به زن و در نهایت ارتباط سرشار از اشتباه همان پسر با یک دختر، همه و همه گویای به هم ریختگی یک نظام خانوادگی است. به سوال های فیلم که در نهایت توسط یک مشاور پاسخ داده می شوند، دقت کنید: مشکل مادر در خانواده سه نفره زیر سقف دودی کجاست؟! فقط بیتوجهی همسرش؟! یا فرزندش؟! چرا راه کار ابتدایی او لاک زدن و رنگ کردن مو و ته چین پختن است؟! چرا «کیانا» از «آرمان» کتک می خورد؟! و مهم تر اینکه چرا آرمان با اینکه می داند پدرش خیانت کرده است، تمام خشمش را بر سر مادر می ریزد؟! چرا شیرین که زنی تحصیل کرده است در ارتباط با پسر و همسرش خودش را به ناتوانی زده است؟! و چرا تا مرز فروپاشی ازدواجش تلاشی برای حفظ و بقای آن نکرده است؟! حالا چرا به فکر تلاش افتاده است؟!
بیست سال است که شیرین در یک رابطه زناشویی ناقص، تلاشی برای رهایی خودش نکرده است، ما حتی نمی دانیم که او نیاز به رهایی را احساس کرده است یا خیر. یک خلاء عاطفی بزرگ و انفعالی بزرگ تر از آن زندگی شیرین را پر کرده است. شاید فیلم در یک سوم ابتدایی اش، شیرین را شخصی با بهره هوشی کم نشان می دهد که تا قبل از صحبت با خانم مشاور، انگار هرگز به این نقصِ زندگی فکر هم نکرده است؛ با این حال به سرعت و در همان جلسه متوجه می شویم که او زنی تحصیل کرده بوده است و برای بهتر شدن زندگی خانوادگی اش از تحصیل وامانده! همین جا می توان به یک نکته در روابط بسیاری از زنان پی برد: ایثار همسرانه و مادرانه برای یک زن ممکن است تا حد گذشتن از خود پیش برود. آن قدر زیر پوستی و حاشیه ای که حتی خود زن را هم متوجه این ایثار نمی کند. شیرین حتی بعد از فهم این موضوع تلاش هایی برای نجات زندگی بوران زده اش می کند. کلاس ورزش، آرایش غلیظ، فکر جراحی زیبایی، رنگ شدن مو و... اما مگر نه آنکه این فروپاشی طی سال ها شکل گرفته است؟!
شیرین نماد زنی است که در جریان زندگی زناشویی به طور کل خودش و تمام نیازها و علایقش را فراموش می کند. تمام این نادیده گرفتن توسط اطرافیان بالاخره یک جایی سر باز می کند. طلاق عاطفی – که دادگاهی نیست- و محل امن یک خانواده را به یک مسافرخانه تبدیل می کند، تمام نتیجه گیری بیست ساله شیرین و بهرام است. درخشنده در این فیلم سعی ندارد از شیرین یک قهرمان یا ضد قهرمان بسازد؛ او می گوید:« به نظر من تک تک آدمهایی که در یک خانه زندگی میکنند، قهرمان هستند. بنابراین سعی کردم قضاوت نکنم و قضاوت را بر عهده تماشاگر بگذارم...». به همین خاطر است که هر مخاطب ممکن است با یکی از شخصیت های فیلم ارتباط برقرار کند. در نهایت شما نمی توانید شیرین یا بهرام را مقصر اصلی بحران پیش آمده بدانید. انگار زن و مرد دست به دست هم داده اند تا با تمام قوا یک زندگی را به نابودی بکشانند و در این میان موفق شده اند فرزندشان را هم با آسیب روانی جدی به سن جوانی برسانند! اینجاست که کلید مشکل بزرگ خانواده پیدا می شود: زندگی در دنیای بدون مهرورزی از همه اعضای آن دنیای سه نفره عصیان گر ساخته است: بهرام خودش را در پهلوی زنی دیگر آرام کرده، شیرین دغدغه توجه و محبت دارد و آرمان یک یاغی روحی و تنها بی تقصیر داستان است.
تمام حرف درخشنده از روایت شیرین این است که زندگی یک زنِ مادر، تنها در صورتی هویت واقعی دارد که شخص او تمام هویت خود را آغشته به مادر و همسری نبیند. شاید حرف زیرپوستی تری هم در کار باشد: هیچ وقت برای تغییر دیر نیست. چون هر انسان جایگاهی دارد و باید هویت خود را در جایگاهش ثابت کند. شیرین و شیرین ها در جهانِ خارج از فیلم کم نیستند. همه شیرین ها مسیری را طی کردند تا به این نقطه رسیده اند، اما چند نفر از آنها مثل شیرینِ فیلم بالاخره تصمیم می گیرند خودشان را حساب کنند؟!