«طاهره» و عصیانی خاموش در «به همین سادگی»

«طاهره» و عصیانی خاموش در «به همین سادگی»

زمان مطالعه: 15 دقیقه

تاریخ انتشار: 1397 آبان


«طاهره» و عصیانی خاموش در «به همین سادگی»

«به همین سادگی» محصول سال 1386، به کارگردانی، نویسندگی و تهیه کنندگی رضا میرکریمی است. این فیلم که به عنوان بهترین فیلم بیست و ششمین جشنواره بین‌المللی فیلم فجر انتخاب شد، داستان روزمرگی زنی (طاهره) با دو فرزند کوچک است. همسر طاهره یک مهندس ساختمان است که مشغله های کاری زیادش احساس تنهایی را در طاهره بیشتر و بیشتر می کند. مسائل مربوط به بچه ها هم رفته رفته او را خسته کرده ‌است. طاهره از خانواده ایی عشایری است که دلش هوای روستایش را کرده...

 

 فیلم ، به همین سادگی ، رضا میرکریمی ، روزمرگی ، روشنفکری ، زن روزمره ، فرشته در خانه

 

به همین سادگی فیلمی رئال و داستانی است که به روایت ساده اش تاکید زیادی دارد. میرکریمی روایت را با «علت»های بی شمار می سازد و اکتشاف «معلول»ها را بر عهده مخاطب می گذارد. فیلم به سوال های ما پاسخ نمی دهد: چرا تلفن همراه امیر را منشی شرکت جواب می دهد؟! چرا طاهره به همسایه ناآشنایش شیوه پختن ماکارونی را با مهربانی توضیح می دهد؟! چرا برادر طاهره نمی‌آید؟! اصلا پاسخ این سوال ها چه اهمیتی دارد وقتی قرار است ما جنون تنهایی طاهره را بیشتر و بیشتر ببینیم؟! فیلم می خواهد مخاطب را با جهان انسان هایی رو به رو کند که حرف می زنند تا تمام دنیای درونشان را آشکار کنند و آنها که سکوت می کنند تا مهر بر دهان باقی بمانند. با این حال چون به همین سادگی هیچ ادعایی در جهت روشنفکری ندارد و تمام قواعد ساده زندگی را به همان سادگی نشان می دهد، مخاطب را به دنبال فضای واقعی جامعه می کشاند.

نگاه فیلم بیشتر به جنس انسانی، جنسیت اجتماعی و تفاوت هاست. زن معترضی که لایه های روانیِ ایرانی بودنش به وضوح در فیلم نمایان است و ما (مخاطبان) که به این زنِ روزمره ایرانی عادت کرده ایم. زنی که سنت ستیز هم نیست. اما در زندگی یک خانواده چهار نفره به حساب نمی آید. به نشانه ها دقت کنیم: دختر بچه به نحوه آشپزی مادرش معترض است، پسربچه در اتاقش یک یخچال شخصی دارد، طاهره هیچ اعتراض و هیچ چیز شخصی ای ندارد، اما نگاهش به زن باردار همسایه سرشار از امید است: یک نگرانی ویژه برای نسل بعد.

باز به نشانه های بی وزنی طاهره برگردیم و در آنها دقیق شویم: تکراری فرسایش گر در زندگی یک زن، همسر، مادر... بی توجهی به شخصیت همان زن... بی میلی پسر از همراه شدن مادر برای رفتن به کلاس زبان و خجالت کشیدنش از پوشش مادر و خانه دار بودنش... تمایل بچه ها به حل مسائل توسط منشی پدر... دخترکی که برای امضای رضایتنامه مدرسه مادر را حساب نمی کند و  منتظر پدر می ماند...

طاهره اما موقع شستن ظرف ها صدایش را به جان آشپزخانه می ریزد و دخترش را هم به وجد می آورد؛ یک بار هم با حسرت از خاطرات دورِ اسب سواری و تیراندازی برای پسرک حرف می زند و او را هم شگفت زده می کند. بعدتر روی پشت بام با زندگی طوفان زده اش دست و پنجه نرم می کند و در نهایت آن را نجات هم می دهد. همه ذهنیتِ روزی که ما از زندگی طاهره می بینیم یک جمله است: نوع رفتن و نوع ماندن. طاهره زن خانه دار ایرانی است که در جامعه ای زندگی می کند که از میان تمام جملات و نگاه ها زن را «فرشته در خانه» تعریف می کند؛ مهربان، از خودگذشته، فداکار، ایثارگر و تماما در خدمت خانواده... توصیفی زیبا برای زن اما دور از هویت زنانه و انسان منشانه که حالا در این روز خاص طاهره را واداشته است به فکر کردن درباره «فرشته بمانم یا زن واقعی».

زن در به همین سادگی درگیر لحظه کُنش است. با تمام وجود می خواهد به اشاره ای از سمت امیر، ماندن را به رفتن ترجیح دهد، اشاره ای در کار نیست و مگر نه آنکه زندگی از لحظه ای آغاز می شود که انسان هویت خود را به عنوان موجودی تنها می پذیرد و از کلیشه اشتباه تعریف شده فردیت رها می شود؟! تلاش طاهره برای سرودن شعر و کشیدن نقاشی، دست و پا زدن برای رسیدن به شخصیتی خالق، خلاق، آفریننده و قابل اعتناست. با این حال زنِ داستانِ به همین سادگی تا صبحِ آغاز فیلم، کسی است که درست مانند فرشته به زندگی همه معنا می بخشد و برای معنای زندگی خود هیچ کلمه ای در دست ندارد. ارزشِ برابرخواستن است که در انتهای آن روز ملال آور از فرشته ای در خانه، انسانی با هویت و قدرت تصمیم گیری می سازد.