قربانی نکوهی

قربانی نکوهی

زمان مطالعه: 15 دقیقه

تاریخ انتشار: 1399 شهریور


قربانی نکوهی

به اشتباه تصور می شود مردسالاری یعنی ستیز با مردان و یا همان مردستیزی؛ اما در واقع چنین نیست بلکه مردسالاری سیستمی ساختارمند است که تلاش دارد توسط مردان و حتی توسط خود زنان، زنان را در جایگاه فرودست نگه دارد. فرهنگ مردسالار پیوسته زنان را تشویق به انفعال و سکوت در برابر انواع تبعیض و خشونت می کند، خشونتی که قربانیانش مردان و زنانی هستند که یکی را در جایگاه متجاوز و آزارگر و دیگری را در جایگاه قربانی قرار می دهد. خشونت هم برعلیه مردان و هم برعلیه زنان اتفاق می افتد، اما طبق آمارها و شواهد، خشونت در اکثر جوامع، چه بخواهیم و چه نخواهیم، بیشتر برعلیه زنان و به نفع مردان است.

در این مطلب سعی دارم به کمک یکی از فعالین مهم اجتماعی در حد چند جمله به این مهم بپردازم که تفکر درباره جنسیت، به خودی خود مخرب است. اینکه انتخاب ها و توانایی های یک انسان بر اساس جنسیت او مورد قضاوت قرار گیرد، چیزی جز آزارِ شخص نیست. اینکه زن بتواند زن بودن را نه در ظلمتِ رقابت، بلکه در روشناییِ دوستی بنگرد، اینکه زنان همدیگر را نه در سایه قضاوت و معیارهای مردان، بلکه بر مبنای توانایی های خودشان بنگرند، گامی مهم در راه دور شدن از کلیشه های جنسیتی است. کلیشه هایی که خیانتِ مردان را جزئی از طبیعت مردانه شان و خیانتِ زنان را هرزه گی می داند. این نگاه ناعادلانه در پدیده ای مثل تجاوز نیز وجود دارد که به آن «قربانی نکوهی» می گویند. به این شکل که گاهی بعد از تجاوز از قربانی می پرسند: «مگه لباس چی تنت بود؟! مگه چه جوری رفتار کردی که این کار رو کرد؟! کجا بودی باهاش؟! مطمئنی خودت کاری نکردی که تحریک شه؟! نکنه چراغ سبز نشون دادی؟!».

 

مردسالاری

 

فرهنگ مردسالار این تفکر را القا می کند که شکل لباس یا رفتار شخص برای متجاوز حق ایجاد می کند و این قربانی است که مقصر است. در مقابل چنین تفکری باید به فرزندانمان آموخت که جنسیت هیچ حقی به آنها اضافه نمی کند یا از آن ها حقی نمی کاهد، یا اینکه مخالفت با سیستم مردسالار در حقیقت مخالفت با یک فرهنگ است نه با مردان و اینکه برابری طلبی، مردستیزی نیست. مرحله به مرحله که با سیستم مردسالار آشنا می شویم، متوجه می شویم که مردسالاری حتی زنان را بر علیه زنان می کند و الگوهایی را برای زنان درونی می کند که آنها را به این باور رسانده است که الگوهای مطلوب برای زنانگی و مردانگی همان چیزی ست که مردسالاری تعیین می کند. موقعیتی که مردسالاری به زنان می دهد چنان فرودست است که آنها را در وضعیت آسیب پذیری بیشتری قرار می دهد و آنها به عنوان یک قشر مورد ظلم واقع شده، فرصت ها و امکان های محدودی دارند که حتی گاه از ترس ظلمِ بیشتر در ظلمی کمتر با فرهنگ مردسالار همدست می شوند. ظلم بعضی زنان به زنان دیگر یا حتی بر علیه خودشان درست مشابه برده ای است که به دستور اربابش به برده دیگری شلاق می زند تا خودش تنبیه نشود و یا ظلم بیشتری متوجه هر دوشان نشود. زنی که مادرش به زور او را بر سر سفره عقد می نشاند و بعدها که به مادر شکایت آن روز را می کند، مادر دلسوزانه جواب می دهد: «به خاطر خودت بود، برادرهات در خانه قصد جانت را کرده بودند، این طوری حداقل از این خانه بیرون رفتی و جان سالم به در بردی!».

در این سیستم پدر طبق الگوی «مردِ نان آور» از خانه بیرون رفته و حتی در صورت حضور در خانه هم «تربیت کودک» را مسئولیت خود نمی بیند. و مادر طبق الگوی «مرد قوی» به پسرش می آموزد که نباید در سختی ها گریه کند و به دخترش طبق الگوی «زن کدبانو» می فهماند که اگر در شستن ظرف ها کمک کند دختر خوبی خواهد بود. اگر پدر متوجه شود به دخترش تعرض شده طبق الگوی «زن خوبِ پاکدامن» احساس خفت و سرشکستگی می کند و همزمان مادر هم طبق الگوی «زن خوبِ عفیف» به دخترش می آموزد که در تعرضات جنسی زنانند که مقصرند چون عفت و پوشیدگی شان را رعایت نکرده اند. در این وضعیت اگر تعرضی به دختری رخ دهد، مادر مقصر است که به جای آموزشِ شیوه های خودمراقبتی به فرزندش، فقط حضور او را در جامعه محدود می کرده و با سکوت درباره این مسائل، سعی در «پاکدامنی و چشم و گوش بسته» نگه داشتن دخترش داشته است. پدر مقصر است که بعد از این اتفاق از دختر حمایت نمی کند و از ترس آبرو گزارش این اتفاق را به پلیس نمی دهد و راه را برای تعرضات بعدی به دخترانی دیگر باز می گذارد.

 

مردسالاری

 

قرار داشتن در جایگاه مظلوم به خودی خود آگاهی درباره ساختار مردسالار که در آن قرار دارد را به کسی نمی دهد. مانند کارگرانی که در نظام سرمایه داری از آن ها سواستفاده می شود و ممکن است با دادن آگاهی به آنها از وضعیتی که در آن هستند، برعلیه آن سیستم معترض شوند.

در حقیقت بدون آگاهی، مظلوم به صرف اینکه ظلم و تبعیض را تجربه می کند، لزوما مبارزه علیه آن را آغاز نخواهد کرد یا با شیوه ای غلط با آن مخالفت می کند؛ مثل همان کاری که مادری بر علیه فرزندش انجام می دهد، برای خلاص کردن خودش یا او از وضعیت رنج آوری که در آن گیر افتاده اند، به نوعی برعلیه دیگری با آن تبعیض مخالفت کرده است؛ بدون آگاهی از ساز و کار سیستم مردسالاری که چگونه عمل می کند. بنابراین نمی توان با گفتن «زنان علیه زنان» فقط زنان را متهم دانست که این یکی از آسان ترین راهکارهای مردسالاری برای به حاشیه امن بردن مردان و مسئولیت را به گردن زنان انداختن است.

زنان مورد آزار و خشونت های کلامی، خانگی، رفتاری، جسمی و فیزیکی قرار می گیرند و در اجتماع مورد تبعیض های سیستماتیک هستند و کلیشه های جنسیتی برعلیه آنها تبدیل به گفتار و رفتار عموم جامعه از کوچک و بزرگ با هر طبقه اجتماعی شده است.

ما همگی در تداوم این وضعیت مسئولیم، مرد و زن هم ندارد.

 

 

فرزاد تقوی/ فعال اجتماعی