از خودمان شروع کنیم

زمان مطالعه: 15 دقیقه

تاریخ انتشار: 1398 تیر


از خودمان شروع کنیم

ما موجودات زنده نیازهای مشترکی داریم؛ فرقی ندارد از پرندگان باشیم یا خزندگان، پستانداران یا موجودات آبزی. همه ما برای زنده ماندن تلاش می کنیم، از پرنده ای که هر روز فرسنگ ها پرواز می کند تا برای فرزندانش شکاری بیابد تا ما آدم ها که هر روز برای امرار معاش سر کار می رویم. همه ما موجودات زنده به اندازه درک و شعوری که داریم، احساس هم می کنیم. اما فرق اساسی ما با حیوانات در چیست؟!

تفاوت ما در سواد و آگاهی از وجودِ احساساتمان و کنترل آنهاست که آن را شعور می نامیم؛ در دانستن اینکه ما انسان ها چه طور می توانیم یکدیگر را آزار دهیم یا به هم احترام بگذاریم. در اینکه از چه حقی برای زیستن و آرامش در زندگی برخورداریم و اینکه چه طور می توانیم این حق را برای دیگران هم در نظر بگیریم یا بهتر است بگوییم چگونه همزیستی مسالمت آمیز داشته باشیم! از اصول این همزیستی مسالمت آمیز، حق «احترام» است؛ احترام به خودمان و البته به دیگری. فارغ از رنگِ پوست، ملیت، عقیده و جنسیت. کلیشه های جنسیتی به طور خودآگاه و ناخودآگاه از موانع احترام است. کلیشه ها ما را احاطه کرده اند و در اصالت و فرهنگ ها ریشه دوانده اند و زاویه دید ما را به روابط و حق و حقوق اجتماعی، برخلاف پیشرفت حجم و کیفیت مطالبات اجتماعی، تنگ نگه داشته است.

 

 

زوجی را می شناختم که بعد از سال ها خانه ای خریدند و ماشینشان را عوض کردند و فامیل را به خانه جدید دعوت کردند. همه از مرد خانه می پرسیدند: «از کجا وام گرفتی؟!... چه قدر قسط می دی؟!...» و بعد به او آفرین و مرحبا می گفتند که در این شرایط اقتصادی توانسته خانه بخرد. خانم خانه داخل آشپزخانه می رود، تعدادی از خانم های مهمان برای کمک به او ملحق می شوند و از پخت و پزش تعریف می کنند، اما او بغض کرده بوده؛ چون بیشتر پول خانه از پس انداز سال ها کار کردنش بوده ولی خانه را به نام همسرش خریده بودند و انگار او هیچ سهمی از این همه تعریف و تمجیدها را نداشته است. همچنان همه از موفقیت های مالی مرد صحبت می کنند و همین طور از دست پخت خانم خانه. بعد از صرف شام، مرد چند بشقاب به دستش می گیرد تا داخل آشپزخانه ببرد که مهمان ها به خانمش می گویند: «خانم جان قدر این آقاتونو بدون، خونه خریده و داره توی کارای خونه هم بهت کمک می کنه...» یا دیگری می گوید: «والا خیلی خوشبختی، خیلی کمن اینجور مردها...».  زن همچنان بغض بر گلو و متحیر از سکوت همسرش که حالا باد به غبغب انداخته و از قهرمانی هایش می گوید. در حقیقت کلیشه های جنسیتی به مهمان ها اجازه نمی دهد جور دیگری به کسب این موفقیت ها فکر کنند.

برای درک بهتر موضوع مثال دیگری در ادامه می خوانیم: پرستاری برای دوستانش از کارهای سخت خانه می گفت و از روزمرگی های بعد از بیکار شدنش در خانه تعریف می کرد: «صبح زود مجبور بودم بیدار شم تا واسه همسرم و دخترم صبحونه آماده کنم، ازشون می پرسیدم ناهار چی دوست دارین تا واستون درست کنم، آخه بعد از سال ها دیگه می تونستیم ناهار رو در کنار هم بخوریم. اونا هم یه پیشنهادی می دادن و بعد از رفتن همسرم باید دخترم رو می بردم مدرسه، بعد از برگشتنم کار من تازه شروع می شد، خسته کننده تر از همه چیز شستن ظرف هایی بود که اگه شسته نمی شد، هر روز به تعدادشون اضافه هم می شد. یا اینکه چشم به هم می زدم خونه ای که چند روز پیش تمیز کرده بودم رو دوباره باید جارو می زدم که چشمتون روز بد نبینه یه روز یهو وسط گردگیری خونه یادم افتاد واسه شام که قراره مامانم بیاد خونمون هیچی توی خونه نداریم و باید برم خرید، خلاصه توی این گرما بدو برو بازار، ماشین هم دست همسرم بود و مجبور بودم پیاده برم. بعد از یکی دو ساعت با کلی خرید میوه و گوشت و نون و سبزی خسته و کوفته رسیدم خونه، ناهار هم دیگه آماده شده بود ولی خب دوباره باید می رفتم بیرون تا دخترمو از مدرسه بیارم. وسط راه هم که تازه فرمایشات دخترم شروع می شد که معلمم چی خواسته باید بخری و یه عالمه دستور دیگه. به محض رسیدن و مرتب کردن خونه واسه مهمونی شب باید با لبی خندون و آراسته سفره رو هم آماده می کردم برای یه ناهار سه نفره...»

متاسفانه باید گفت که مثال بالا در ذهن اکثر ما از طرف خانم پرستاری گفته شد که باید بگویم در اشتباهید. چرا نباید از طرف یک مرد باشد؟! اگر در تمام چند خط اخیر به ذهنتان خطور نکرد این ها گفته های یک مرد پرستار است، بدانید که کم یا زیاد شما قربانی کلیشه های جنسیتی هستید. قربانی تفکری که کار بیرون را فقط برای مرد و کارخانه را تنها برای زن می داند. اما هستند خانواده هایی که با توافق و رضایت، وظایف را تقسیم کرده اند و حتی برخلاف آنچه که جا افتاده نقش ها را ایفا می کنند.

در اینترنت به دنبال عکسی می گشتم که کار خانگی را نشان دهد و به طرز حیرت انگیزی در تمام عکس ها آدم ها بشاش و خنده رو و سرحالند. کدام آدمی بعد از آن همه خستگی می تواند آن همه آراسته، زیبا و شیک باشد!! این اصرار رسانه ها به وارونه جلوه دادن است. واقعیت کجاست که باعث می شوند برخی توقع داشته باشند زن خانه دار باید همیشه برای همسرش آراسته و آماده باشد؟!

تغییر و تحول باید از درون اتفاق بیافتد و گام های اول برای رسیدن به کلیشه زدایی باید اول از خودمان شروع شود تا اگر برخلاف کلیشه ها موردی را دیدیم یا شنیدیم، مسخره نکنیم و مرتکب قضاوت نشویم. کار خانگی بی شان و منزلت نیست که اگر ما مردان چنین پنداشتیم کافی ست تا خودمان دست به کار شویم تا از ارزش و منزلت آن باخبر شویم و قطعا اگر موفقیتی برای خانواده هست در ابتدا به خاطر آسودگی داخل خانه است و اگر شرایط داخل یا خارج از خانه مورد رضایت مان نیست باید در تقسیم وظایف و نقش ها تجدید نظر کنیم، بی آنکه بخواهیم همدیگر را سرزنش کنیم. نگران قضاوت های دیگران هم نباشیم که اگر به هر شکل باشیم قضاوت هایشان تمامی ندارد!

 

 

 

فرزاد تقوی / فعال اجتماعی

Ratings

Based on Koloun

0
0
0
0
0