تابستان از راه رسید
تابستان مثل مسافری تازه نفس از راه رسیده است. حالا انگار پشتِ در چوبی جهان ایستاده باشد، دستش را بلند می کند و چند بار کلون روی در را می زند. همین که صدای تق تق کلون بلند شود، بهار کوله پشتی اش را روی کولش می اندازد و راهش را در نور خورشید شروع می کند. آن وقت کلون تکانی می خورد، در چوبی بزرگ باز می شود و درست زمانی که تابستان پایش را روی زمینِ نود و هشتم گذاشت، گرمی تازه ای روی صورت آدم های دنیا قطرۀ عرق می اندازد.
همین چند روز قبل، آن طرفِ خیابان، کنارِ کتاب فروشی، پیرمردِ موسفید روی صندلی چوبی نشسته بود و شاملو می خواند: «تابستان از کدامین راه فرا خواهد رسید تا عطش آب ها را گواراتر کند؟!». حالا که تابستان رسیده است، بوی کاغذهای کتاب فروشی اش لا به لای گرمای آفتاب، دلِ آدم را می برد به روزهای نوجوانی و سه ماه تابستان و یکسره لذت بردن از تعطیلات... لم دادن کنار گلدان های کاکتوس و کتاب خواندن... استخر و آب تنی و قهقهه... حالا روزها آن قدر خودشان را کش می دهند تا شب شوند که می شود ساعت ها روی نیمکتی کنار یک فضای سبز نشست و به انگشت های کشیده درختان نگاه کرد... از همان نیمکت ها که یک تکه سایه بالای سرشان دارند و دیگر هیچ...
همین امروز و فرداست که بچه ها پرونده مدرسه را برای مدت نود روز بسته نگه دارند و دوچرخه های رنگی و کوچکشان را قل بدهند توی کوچه ها... همین حالاست که طعم خوش «گل کوچیک» با آن دروازه های غریبش، با آن حدود آجری، با آن توپ های پلاستیکی، دوباره می پیچد در حافظه خیابان ها... بعد همین که ظهر شود و دست کودکی شان روی زنگ خانه را لمس کند، سردی طعم یک بشقاب هندوانه قاچ خورده، نگاهشان را صورتی تر از همیشه می کند.
همین حالا که تیر از راه رسیده است، لذت عطر و بوی گیلاس های از قرمزی سیاه یادتان نرود! نکند به فکر آلبالوها نباشید. به مادرها بگویید دلمان لک زده برای هسته گرفتن آلبالو ها و رنگ به رنگ مربا پختنشان. به پدرها بگویید شب ها که به خانه می رسند چشم و دلمان به آن کیسه پر از بستنی توی دستشان گرم است. اصلا نکند یادتان برود تخم شربتی ها را خیس کنیم برای داشتن خوش رنگ و لعاب ترین شربت های دنیا! به صندل های چرمی تان فکر کرده اید؟! به لاک های تابستانی! آبی کمرنگ، سبز خوشرنگ و صورتیِ کلونی. نکند یادتان برود به ترکیب یک مانتوی لاجوردی و شال طوسی فکر کنید! ساک شنا را از کمدتان دربیاورید. از پنجره به درخت های اطراف خانه نگاه کنید، کنار لیوان های شربت را پر کنید از حلقه های لیموترش، روی چای دمِ ظهر برای خودتان برگ نعناع تازه بیاندازید، آن وقت زیر خنکای کولر و پنکه ها یک گیلاس دوشاخه به گوشتان آویزان کنید و قهقهه بزنید... موسم گرما و میوه از راه رسیده است و کلون درست مثل روزهای تابستان شما را دوست دارد؛ همان قدر تازه که تیر، همان قدر گرم که مرداد، همان قدر صمیمی که شهریور.
تابستان و گرما مبارک رفقای آرایشگاه اینترنتی کلون!