تاریخ انتشار: 1397 دی
زمستان از راه رسید
همین که یلدا و درازی شبش می رود از ذهن، همین که هوا می آید تکانِ برگ های پاییز را از جانِ زمین بردارد، زمستان می رسد از راه: تازه اما سردتر از قبل. زیبا اما سفیدتر از همیشه. حالا زمستان به تن ِ شهرها رسیده است تا باورِ سفیدی را پهن کند در حجم قهوه ای شاخه های تازه به خواب رفته.
می گویند انقلاب زمستانی زمین از راه رسیده است. از حالا تا شبِ نوروز، چشم های ما می نشینند پای پنجره ها به انتظار آن دانه های بی دریغِ برف! آن وقت است که گوشِ بچه ها تیز می شود به صدای اخبارِ شب که بالاخره فردا تعطیل می شوند برای نشستنِ سپیدی روی زمین یا نه؛ و بعدتر تنها هیجان است که از گلوله برفی در دستان کوچکشان، می جهد به آن سمت دنیای کوچکترشان و صدای خنده های ریزریزی که می پیچد در گوش خیابان. آدم برفی های دماغ هویجی، لبخندهای ذغالی تحویلمان می دهند و بوی لبوی داغ، تِک تِک لرزیدن از سرما را از خاطرمان می برد. همان وقت است که شهر خودش را گم می کند میان آن همه شور و ذوق ِ برف بازی.
دی شده است دوباره. شالگردن های زمستانی تان را از بالای کمد بیرون آورده اید؟! نکند یادتان برود همین روزهاست که هوس پوشیدن آن چکمه زمستانی چرمی را به سرانجام برسانید. همین حالا که دی شده است، نکند یادتان برود آن چیدن پوست پرتقال ها را کنار داغی شعله های شومینه. نکند یادتان برود دانه هِلی به چای دم نکشیده امروزتان اضافه کنید. اصلا نکند امسال فراموش کنید که گلدان های توی بالکن را تو بیاورید. قدم زدن لای سرما به امید نشستن در کافه و نوشیدن یک فنجان قهوه تازه و گرم با دوست قدیمی از خاطرتان نرود. یادتان باشد صبح ها شال گردن های رنگی را تا بینی بالا بکشید، دکمه های پالتو را هم خوب ببندید. به مادرها بگویید وقت آن رسیده که بوی نعناع داغ شدۀ آش های زمستانی شان خانه را پر کند. به پدرها بگویید حالا دیگر وقت آن رسیده که به جای خانه آمدن با ظرف های بستنی، دستشان را پر کنند از ظرف های پر شده از حلیم. دستکش ها را از تهِ کشو بیرون بیاورید تا زمستان را به آغوش بکشیم.
سرما و زمستان مبارک دوستان صمیمی کلون