اضافه بارِ نقش در خانواده

اضافه بارِ نقش در خانواده

زمان مطالعه: 15 دقیقه

تاریخ انتشار: 1397 آذر


اضافه بارِ نقش در خانواده

آیا می دانید یک پنجم زنان دنیا مشغول کارهای خانگی هستند؟! اما کارشان شغل محسوب نمی شود، درآمدی ندارند، بیمه نیستند و تعطیلی هم ندارند! البته هستند زنانی که در مسئولیت های مالی خانواده نیز مشارکت دارند؛ در حالی که دغدغه شام شب خانواده و ظروف نشسته هم بر دوش آنهاست. از طرفی مردان هم طبق تعاریف کلیشه ای، تمام بار خانواده را بر دوش خود احساس می کنند و حتی جرات نشان دادن ضعف ها و بروز احساساتشان را ندارند. آنها خودشان را در اندک کاستی های روند عادی خانواده مقصر و در صورت برطرف کردنش خود را ابرقهرمان می دانند.

 

زنان ، مردان ، کارهای خانگی ، خانواده ، نقش های کلیشه ای ، کلیشه های جنسیتی ، تربیت فرزند ، زنان شاغل

 

تاوان این همه نقش های کلیشه ای را چه کسی جز خانواده متحمل می شود؟! متاسفانه از گذشته تا امروز جامعه بدون در نظر گرفتن توقعات و آگاهی هایی که روز به روز تغییر کرده، گرفتار بسیاری از تعاریف کلیشه ای شده است. این کلیشه های غالب بر جامعه، هزاران سال است که در فرهنگ ما ریشه دوانده و پرداختن به آن بحث مفصلی می طلبد؛ اما تا چه زمانی می توان مطابق با کلیشه ها زندگی کرد و به مشکل برنخورد؟!

امروزه به لطف در دسترس بودن انواع کتاب، اینترنت و فضای مجازی، مطالبات و دغدغه ها و حتی جهان بینی نسبت به فلسفه تشکیل یا عدم تشکیل strong>خانواده و زندگی مشترک در زنان و مردان متفاوت شده و همین باعث افزایش سطح آگاهی جامعه و به هم ریختن معادلات و تعاریف گذشته نیز شده است؛ چیزی که تحت کنترل و اختیار مخالفین و سیاست گذاری های تک بعدی نیست! همان طور که تا الان هم نبوده است و اگر بود همچنان باید در عهد قاجار می ماندیم. دیگر نمی توانیم از نسخه های سال ها قبل، آن هم برای تک تک انسان ها، با خلقیات و سلیقه های مختلف استفاده کنیم. دیگر وقت آن رسیده بپذیریم که مردها هم حق دارند در خانواده نقش اصلی را ایفا نکنند و زن ها می توانند مطیع کلیشه ها نبوده و خود را در مسائل مهم و اصلی زندگی سهیم بدانند. گرچه این پذیرش ها به معنی فرار مرد و زن از مسئولیت هایشان نیست؛ بلکه در پذیرفتن سهم و نقش طرفین در اداره مشترک زندگی ست و پایمال نشدن حق و حقوقی که اتفاقا با درک متقابل، همکاری و برنامه ریزی، در تقسیم عادلانه نقش ها، چه بسا که فشارهای بیرونی و غیرقابل پیش بینیِ سیاسی و اقتصادی را بتوان بهتر از پیش کنترل و از آنها عبور کرد.

غافل از این نباشیم که اگر کلیشه اضافه بارِ نقش، در گذشته کمتر از امروز خانواده ها را وارد بحران می کرد، به خاطر امتیاز آن کلیشه ها نبود، بلکه همان طور که اشاره شد، به خاطر تغییر مطالبات و دغدغه های مردان و زنان و سطح توقعاتشان از رفاه و آسایش با توجه به شرایط اقتصادی و سیاسی و فرهنگی آن روزها با امروز بوده است. در این بین نباید از نقش دانشگاه، مدارس و مخصوصا سیاست ها و فرهنگ سازی های رسانه ها و همین طور سینما و تئاتر غافل شد. امروزه آگهی های بازرگانی نیز به پررنگ تر کردن این کلیشه ها کمک می کنند. برای مثال در تبلیغات بانک ها همیشه مردان نقش اصلی را بازی می کنند و در تبلیغات وسایل آشپزی صرفا زنان ایفاگر نقش های اصلی هستند. در صورتی که واقعیت غیر قابل چشم پوشی در جامعه چیز دیگری ست. این تعاریف را چگونه می توان تغییر داد؟!

همه چیز با توافق زن و مرد حل می شود. جدا از آن که محوریت توافقات، کلیشه ها باشد یا نباشد، تنها با توافق و رضایت طرفین می توان بار اضافی را از دوش یک نفر برداشت. در واقع جدال بین سنت و مدرنیته بسیاری از تعاریف کلیشه ای را دچار چالش کرده است و تفکیک این دو یا گرایش به یکی از این دو، خود نیازمند مطالعه و آگاهی از شخصیت ها و ظرفیت ها است. صرفا نمی توان برای همه یک نسخه پیچید. ولی چیزی که می توان به طور حتم به آن استناد کرد، رضایت زن و مرد از انجام اموری است که به آن موظف شده اند. احترام متقابل بین زوجین می تواند بر کیفیت زندگی زناشویی و تربیت فرزندان و حتی مواجهه با مشکلات و گرفتاری ها کمک کند.

یکی از واقعیت ها و تعارضات زوجی در جامعه در حال گذار از سنت به مدرنیته ما مسئله تقسیم مسئولیت های خانواده و به ویژه مسئولیت های مالی است. امروزه افزایش آگاهی از حقوق برابر باعث ایجاد توقعات جدیدی می شود که تا چند سال پیش و در سبک زندگی سنتی معنایی نداشت. در ارتباط با تکالیف خانه داری به عنوان یک راهکار پیشنهاد می شود زوج هایی که هر دو نان آور هستند، دور از تعصبات خاص مربوط به سنت با مدرنیته و به دور از مقایسه زندگی خود با زوج های دیگر، فقط با تمرکز بر منابع مالی و فرصت های شغلی در جامعه برای مشارکت در تکالیف خانه داری برنامه ریزی کنند. یعنی براساس آنکه هر کسی چه مهارت هایی دارد و چه میزان وقت خالی، نه براساس کلیشه های جنسیتی و فرهنگی.

در بحث پرورش فرزند نیز به همین ترتیب. بارها و بارها در انواع برنامه های تلویزیون، تربیت فرزندان و سر و کله زدن با بچه ها در خانه به دوش زنان تعریف شده است؛ چرا که طبق همین تعاریف مرد برای کسب روزی حلال و به عنوان اَبَرمرد و نان آور خانواده دیگر آنچنان وظیفه ای درباره بچه داری و درگیر شدنش با بچه ها را در خود نمی بیند که البته با این همه اضافه بار قطعا هم در توان خود نمی بیند. اگر همین قضیه برعکس باشد یعنی مرد خانواده در خانه بماند و بچه داری و خانه داری کند و زن خانواده شاغل باشد و مدیریت خانواده را تنهایی به دوش بکشد، به طور حتم از طرف جامعه نه تنها خوشایند نیست، بلکه مورد تمسخر نیز قرار می گیرد.

اما چگونه باید با عکس العمل جامعه برخورد کرد؟! قطعا تابوشکنی در چنین جامعه سنتی و پر از کلیشه ای عواقبی به دنبال دارد و لذت رضایت و درک متقابل و همکاری و همراهی زوجین قطعا بازخورد مناسبی خواهد بود برای مقابله با هرگونه برخوردهای بیرونی. به راستی که از معضلات مدیریت خانواده ها پیدا کردن راه حل بعد از وقوع حادثه است. در صورتی که قبل از تولد فرزند و یا تشکیل خانواده باید نقش و وظایف زوجین تعیین شود. با توجه به گرفتاری مسئولیت های داخل و خارج از خانه باید پس از تولد فرزند وظیفه پرستاری از فرزند را هم تقسیم کرد تا یکی دچار اضافه بار نقش در خانواده نشود.

به نظر می رسد قبل از هر چیز باید با خود صادق باشیم که توانایی برقراری تعادل بین کار و خانواده را داریم یا نه و بعد برای تشکیل و سپس گسترش خانواده اقدام کنیم. در حقیقت موضوع این نیست که چه کسی چه وظایفی را به عهده بگیرد، مهم همان رضایت طرفین و عدم اجبار و تحمیل در انجام آنهاست و دغدغه ای که وجود دارد همان اضافه بار نقش هاست که اگر به هر دلیلی هر کدام درست عمل نکنند یا شرایط اجازه ندهد تا نقش ها به درستی ایفا شود، افراد دچار بحران و ضعف و افسردگی (که اکنون شامل حال جامعه ماست) نشوند.

 

فرزاد تقوی/ فعال اجتماعی