کمپین خانمی کن! 2
میان آشفته بازاری که سعی دارد زن یا مرد را برتر نشان دهد، ذهن هر انسانی درگیر می شود که پس واقعیت کدامیک از این هاست؟! برای پاسخ به این سوال محققان بسیاری در حوزه های مختلف فعالیت کرده اند. روانشناسان، متخصصین علم ژنتیک، نورولوژیست ها، جامعه شناسان و حتی تاریخ نگاران. بنابراین آنچه می تواند گزاره اول پاسخ دهی ما باشد، علم و نتایج متقنی است که در پی داشته.
علم ژنتیک در مطالعات گسترده و دوره ای که درباره تفاوت های ژنی میان زن و مرد داشته، همواره در حال تولید نتایج تازه تر بوده است. اخیرا یک بررسی ژنتیکی در بافت ها و اندام گروهی از زنان و مردان، هزاران ژن را شناسایی کرده است که بیانِ ژنی متفاوتی را در زنان و مردان نشان می دهد. مثلا در این تحقیق ژن هایی کشف شد که بیان متفاوتی در پوست مردان داشتند یا بیان ژنی خاصی نشان داد که ساخت عضلات در مردان و ذخیره چربی در زنان بالاتر است. از سمتی همین ژن ها هستند که تا حد زیادی تفاوت های کارکردی مغز زنان و مردان را دامن می زنند.
واقعیت بیولوژیکی نشان می دهد که مغز مردان مناسب با نوع فعالیتشان در طی هزاران سال شکل خاصی به خود گرفته است. یعنی تکاملی متناسب با شکل و باور محیطی. مردان که در اعصار گذشته شکار و محافظت از محل زندگی مهم ترین وظیفه شان بوده است، باید همدلی و عطوفت را نادیده میگرفتند. همین مساله به آنها می آموخت که تا حد امکان بی تفاوت باشند. اما در پهلوی دیگر، زنان بودند که مغزشان را برای تولد و پرورش فرزند و فعالیت در فضای اجتماعی آماده می کردند. برای همین است که نحوه شکل گیری مغز مردان و زنان در طول قرن ها، در چگونگی ارتباط آنها نقش مهمی بازی کرد. زنان نیاز به ارتباط بیشتر و حس همدلی را در خود پذیرفتند و مردان بی تفاوتی را شرط لازم حیات دانستند. اما آیا این تفاوت های تکاملی، نیاز زندگی امروز هم هست؟!
روانشناسان بسیاری معتقدند که در دنیای امروز عدم انطباق تکاملی شکل گرفته است. این یعنی مغز مردان و زنان با فضایی که امروزه در آن زندگی میکنند، هیچ تطابقی ندارد. حالا زمانی است که مردان برای گذران زندگی به شکار نمی روند و زنان هم به نقش ارتباطی خود به شکل منسوخ قبل نیاز ندارند. اصلا همین است که زمینه سرگردانی و اضطراب را در هر دو گروه ایجاد می کند. یک هارمونی به هم ریخته میان مغز تکامل یافته و زندگی روزمره! در واقع زنانِ امروز تمايل دارند به شکلی کارآمد با جامعه ارتباط برقرار کنند و از حل و فصل مسايل لذت می برند. آنها نشانه هاي غير کلامي مانند لحن، هيجان و همدردي را در تمام امور زندگی به کار می برند و این در حالی است که مردان تمایل دارند وظيفه شناسی، کم حرفی و انزوا را انتخاب کنند؛ برای همین است که مردان نمی توانند هيجاناتي که به درستی به زبان نميآيد را درک کنند و زنان نشانگان عاطفي را به سادگی احساس ميکنند. این مهم ترین تفاوت ارتباط های دوستانه میان زنان و مردان هم هست؛ اما اگر باور داشته باشیم که جنسیت همه چیز نیست، اولین سوال این است که چه چیزی فراتر از جنسیت می تواند وجود داشته باشد؟! در حالی که تفاوت های زیاد و بزرگ بین مردان و زنان (جسمی، ذهنی، بیولوژیکی، تکاملی و...) غیر قابل انکار است، چیزی فراتر از جنسیت هم وجود دارد: «انسانیت».